Monday, August 17, 2009

!سانیا : اگه ازدواج کنیم منم میرم سر کار

:مقدمه
.آدما سه دستن . آدمایی که آرزو دارن و بهش می رسن , آدمایی که آرزو دارن و بهش نمی رسن , آدمایی که آرزو ندارن
ولی هستن آدمایی که فکر می کنن آرزو دارن در حالی که ندارن بعد می شینن واسه نرسیدن به آرزویی که واقعا نداشتن غصه می خورن
قصه اول
یه روز پسر قصه ما داشت از یه فیلم بزن بزن که دیده بود و خوشش اومده بود تعریف می کرد که یکی دیگه به جرم دیدن فیلم غیر روشنفکرانه بهش گفت : آخه الاغ , تو گدار میدونی کیه؟
قصه دوم
یه روز پسر قصه ما بیست و چهار پنج ساعت بعد از آخرین باری که عاشق اولین دختری که دم دستش بود شد و تصمیم گرفت به خاطرش سینما رو کنار بذاره عاشق دومین دختری که دم دستش بود شد و تصمیم گرفت این بار به خاطر اون سینما رو کنار بذاره
قصه سوم
یه روز پسر قصه ما به دوستش گفت چرا نمیذاری آدما برن دنبال اون چیزی که دوست دارن دوستش گفت دقیفا دارم کاری می کنم که برن دنبال چیزی که دوست دارن . بعد پسر قصه ما هرچی فکر کرد دید بعضی آدما تو اون سه دسته جا نمی گیرن
...و اما
پسر قصه اول بعدها بزرگ شد و رفت دنبال زندگیش و احتمالا کار کرد و احتمالا زن گرفت و احتمالا خوشبخت شد و اونجوری که من خبر دارم هنوزم فیلم بزن بزن می بینه
پسر قصه دوم هیچ وقت فیلم بزن بزن ندید و همیشه نصف درآمدشو داد کتاب خرید و با نصف دیگش تو کافه ها عاشق دخترا شد و تصمیم گرفت به خاطرشون سینما رو کنار بذاره . اونجوری که تا چند وقت پیش خبر داشتم هنوز دنبال یکی می گرده که به خاطرش سینما رو کنار بذاره
پسر قصه سومم با داداشش و دوستش درگیره کاره و آخرین باری که دیدمش یه سال به خودشون وقت داده بودن که تو یکی از سه دسته معروف جا بگیرن . دیگه خبر ندارم که تونستن یا نه
:نتیجه اخلاقی
آدم لاشی باشه و لاشی بازی در بیاره بهتر از اینه که لاشی باشه و ادای روشنفکرارو در بیاره

1 comment:

  1. vaaaaaaiiiiiii Kasra kheili az oun shakhsiatet ke mikhast asheghe yeki beshe ke cinema ro vel kone khosham oumad,kheili khoub boud,bepppa nadozdamesh!!!:DDD

    ReplyDelete